فراتر از ابرها

فراتر از ابرها

من احمق

یهویی مثل بمب ترکید... رمان من احمق میگم... راه به راه ملت استوری میذاشتن که وای اینو نخونی باختی... تیر خلاص وقتی خوردم که یکی از دوستان این کتاب پر مغز هایلایت کرده بودن... سرتونو درد نیارم... آب دستم بود گذاشتم زمین، رفتم انقلاب پی کتاب... گفتم از قافله عقب نمونم یه وقت، کنجکاو شدم بدونم چی نوشته تو این کتاب آخه. یه کتاب با جلد آبی، کاغذ کاهی و حدوداً صد صفحه ای بود با یه قیمت نجومی!! گرفتیم، خوندیم و...
+ نوشته شده در پنجشنبه 13 مرداد 1401ساعت 19:23 توسط شهره |