فراتر از ابرها

فراتر از ابرها

خیلی وقت بود که میخواستم بنویسم برای تو که هستی دائماً و بی وقفه خدای مهربانم الله عزیزم چگونه می توانستم این همه از تو دور باشم آنچنان که در کوچه و خیابان ذکر تو بر زبانم جاری بود اما دلم فکرم هرکدام به سویی دل مشغولی های دنیایی را سرک میکشید درست مثل نمازم...نمازهایی ک اصلا شبیه ب حرف زدن با تو نیست... عزیزترینم کار درست را نمی شناسم کار غلط را تا حدودی آشنا هستم وقتی به این فکر می کنم که تمام روزها و شب ها سال ها و ماه ها همه و همه در مسیر اشتباه به
+ نوشته شده در پنجشنبه 13 مرداد 1401ساعت 19:23 توسط شهره |