فراتر از ابرها

فراتر از ابرها

دیروز....

تصمیم گرفتم برای همیشه برم....اما کجا؟ چجوری؟ من ک از فکر دیوانه میشم.. از نگرانی براشون.... صبح ی وبی رو خوندم ک عمیقا بابت هرمشکلی ب خدا توکل میکرد و خدا رو میشد توی وبش کنار خودش حس کنی... خیلیییی حالشو دوس داشتم ارامشش بخاطر این بود ک خودش وصل ب ی قدرت بی نهایت بود... خوش بحالش... کاش منم مث اون شم
+ نوشته شده در پنجشنبه 13 مرداد 1401ساعت 19:23 توسط شهره |