فراتر از ابرها

فراتر از ابرها

میخوام برم...

میخوام همه شونو تنها بذارم با خودشون برم ...دوس دارم بمیرم یکباره تموم شه همه چی....اما انگار از اول...‌خرابکاری میکنم..دوس داشتم ولشون کنم تااااا هروقت ک ممکنه..اما دلم طاقت نداره...هی نگرانشونم...هرثانیه... میگفت شرمندم ک بخوام چیزی بگم... حق داری...
+ نوشته شده در پنجشنبه 13 مرداد 1401ساعت 19:23 توسط شهره |